176

بعد از مدتها دوری..... و جالبه بعضی پستها رو که میخونم حتی خودمم یادم نمیاد اون لحظه چه حالی داشتم و برای چی بوده..... دنیا همینه میگذره خوب وبد و بقول آقای ک همکلاسیمون چند سال بعد اصلا یادتون نمیاد دغدغه این لحظه تون چی بوده یا در موردش چه بحثی میکردین پس سعی کنید خیلی جدی نگیرید....

به شدت اضافه وزن پیدا کردم و 14 کیلو رو باید کم کنم اما چطوری و چجوری نمیدونم....تا عصبی میشم و موضوعی ناراحتم میکنه پرخوری میکنم اصلا انگار فقط جویدن بهم آرامش میده گاهی وقتا اینقدر میخورم که خودم حالم بد میشه دلم میخواد برم اسلیو اما همسرم و خانواده به شدت مخالفن... یه جورایی دغدغه هام زیاد شده اما تنش هام با همسرم خیلی کمتر شده سعی میکنم بی خیال بشم و چیزی نگم چاره ای نیست نمیتونم که تغییرش بدم پس تغییر رو دارم از خودم شروع میکنم. خیلی دوست داشتم کسب و کار خودم رو داشته باشم ولی هنوز موفق نشدم قدمی براش بردارم و جالبه ترس در من زیاد شده نمیدونم روند بالا رفتن سن باعثش میشه یا من ضعیف شدم.