امروز از اون معدود روزایی هست که کسی نیومده پیشم و من تنها هستم....
یهویی تصمیم گرفتم یه بلاگ بزنم وسه حرفام
همین که اینو نوشتم یکی از همکارا اومد
فعلا برمیگردم
پ.ن :
همانا رفتن ما و برنگشتنِ ما تا ظهر....
متأسفانه یکی اومد که بود تا 11 بعدش هم که یه سری کار اومد و بعد هم من رفتم پیش مشاورمون...
وای چقده بدم اومده از اینجا.... همه زیرآب بزنن... همه خبر ببرن بیارن...
و متأسفانه مدیر مسئول هم فِک میکنه با تفرقه انداختن مدیریت اون بیشتر میشه.
من که از همشون میترسم.
جدیداً هم میخوان از خانواده ی من خبردار بشن. از زندگی شخصی و خصوصی من که هرکسی این مرحله از زندگیش به خودش مربوط میشه!!!
+ نوشته شده در یکشنبه چهاردهم آبان ۱۳۹۶ساعت 8:43  توسط من |
00003...برچسب : نویسنده : scrollman بازدید : 93